جدول جو
جدول جو

معنی چه تاس - جستجوی لغت در جدول جو

چه تاس
انکار کردن و زیربار مسئولیت نرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
ویژگی خروسی که تاج بزرگ و پهن و شاخه شاخه دارد، خروس چل تاج
فرهنگ فارسی عمید
کسی که پیشه اش تابیدن زه و درست کردن رشتۀ تابیده از رودۀ گوسفند یا حیوانات دیگر است
فرهنگ فارسی عمید
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
فرهنگ فارسی عمید
نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست می کردند و جلو لباس بر روی سینه می دوختند، برای مثال ز بس که دست بر او به سینه دوخته ام / گمان برند که چپ راس بر قبا دارم (طاهر وحید - لغتنامه - چپ راست)، نوعی حمایل که از چپ و راست بر روی شانه بیندازند
فرهنگ فارسی عمید
(چِ)
مرکب از ’چه’ استفهام + ’گونه’، چه سان ؟. رجوع به چگونه شود
لغت نامه دهخدا
(چَ)
چپ راست. چپ و راست. قسمی از تکمه های ابریشم که درایران اکثر به ’چپکن’ و در هندوستان سپاهیان و جوانان به قباهای بخیه دوز دوزند. (آنندراج) :
ز تیر غمزه چاک سینه ام چپراسها دارد
از آن برگشته مژگان چپ اندازی که میدانی.
اشرف (از آنندراج).
ز بسکه دست بر او به سینه دوخته ام
گمان برند که چپراس بر قبا دارم.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج).
، مأخوذ از هندی، علامت و نشانه. (ناظم الاطباء). رجوع به چپ راست و چپ و راست شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در49 هزارگزی جنوب قاین واقع شده. جلگه و معتدل است و9 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه به شهرستان بهبهان، در 13هزارگزی باختری سی سخت و 12هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز واقع است، 200 تن سکنه دارد از رود خانه کبک کیان آبیاری میشود، محصولش غلات، برنج، پشم و لبنیات است، اهالی به کشاورزی و دام داری و صنایع دستی از قبیل قالی و جوال وجاجیم بافی اشتغال دارند، ساکنینش از طایفۀ بویراحمد سرحدی میباشند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ هَِ)
مجازاً قبر. گور:
برکشید آن غریق را بشتاب
در چه خاک بردش از چه آب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی از دهات کتول ازدهات استرآباد رستاق. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ترجمه انگلیسی ص 171). رجوع به چه جا شود
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ)
رجوع به طاس چهل کلید شود
لغت نامه دهخدا
(شَهْ)
مخفف شاه تار. اولین تار. تار بم. تار گنده که در سازها بندند. (از برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به شاه تار شود
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
کفش چوبی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چه کار
تصویر چه کار
چه کار ک کدام کار ک یا مرا چکار ک بمن چه ک بمن چه ربطی دارد ک: (مرا چکار که منع شرابخواره کنم ک) (منسوب به حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ده تاس
تصویر ده تاس
کفش چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شه تار
تصویر شه تار
اولین تار سازها تار بم و گنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه تا
تصویر سه تا
ستا. ستار. ستاره، طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه تا
تصویر سه تا
ستا، سه پیاله شراب که هر ناهار خورند تا غسل معده دهد، ثلاثه غساله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شه تار
تصویر شه تار
((شَ))
اولین تار سازها
فرهنگ فارسی معین
سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چل تاج
تصویر چل تاج
((چِ))
مرغ یا خروسی که تاج بزرگ زیبا و شعبه شعبه دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چه سان
تصویر چه سان
به چه صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از به پاس
تصویر به پاس
به احترام
فرهنگ واژه فارسی سره
زمین آلوده به گل و لجن، زمین گل آلود و چسبناک که راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
درو کردن از قسمت پایین تر ساقه
فرهنگ گویش مازندرانی
پر چانه
فرهنگ گویش مازندرانی
در در مقام توهین ناسزا به زنان لاغر اندام به کار می رود، ظرف چوبی تنباکو
فرهنگ گویش مازندرانی
تراشنده ی چوب، نجار، خراط
فرهنگ گویش مازندرانی
گوه ی چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
ده+تار –دوتار
فرهنگ گویش مازندرانی
از کی تاکنون
فرهنگ گویش مازندرانی
جامی از مس که بر روی آن آیات قرآنی حک شده و در اولین استحمام
فرهنگ گویش مازندرانی